|
|
خدا جونم
یه قصه ی قشنگ از یه جای قشنگ .یه قصه که این روزا نخونده باشم یه قصه که تو خیابونا ندیده باشم یه قصه که گریه م نندازه از بهشتت واسم بگو.. راسته میگن بهشت مثه اینجا نیست که همه حسرت لیلی و مجنون رو میخورن میگن اونجا همه عاشقن عاشق تو و مهربونیات عاشق بنده هات . میگن اونجا هیچکی تنها نیست . خدا جونم اما ما توی این دنیامون بعد از این همه سال زندگی فقط چند تا عاشق سراغ داریم. توی بهشتت خدا جونم بنده هات که منتظر بهار نمیمونن ! آخه اینجا همه مون منتظر بهاریم تا دلامونو پاک کنه و دنیامونو قشنگ کنه . اما وقتیم که بهار میشه گل هامون مثه قبل نمیخندن ابر هامون واسه خندیدن گل ها دیگه گریه نمیکنن خدا جونم اینجا همه خود خواه شدن. اینجا وقتی واسه همیشه بری فقط بهت یه قبر میدن با یه سنگ روش خدا جونم من توی این دنیا سنگ نمیخوام . نمیخوام اسمم روی سنگ باشه تا یه بارون پاکش کنه من دلای مهربون میخوام که منو یادشون خدا جونم من بهشتت رو خیلی دوست دارم حتی قصه شو حتی خیال اینکه یه روز تو اون دنیا باشم کاشکی نمیذاشتی بیام این دنیا میترسم دیگه لیاقت بهشتت رو نداشته باشم. میترسم وقتی این همه بی مهری دیدم منم یادم بره عشق چی بود. خدا جونم نذار یادم بره ...!! |
نظرات شما عزیزان: